متن زیر دریافتی است
بسم الله الرحمن الرحیم.
بعد نود و بوقی با با بچه ها رفتیم گلزار شهدای شهرمون. سر قبر یه شهیدی نشسته بودم که یه خانم با پوشش و آرایش نامناسبی از کنارم رد شد.
صدا زدم خانم ببخشید میشه موهاتون رو بذارید تو؟
گفت: نه، به کسی ربطی نداره. و رفت.
همینطور که می رفت منم داشتم حرفامو می زدم که اینجا یه کشور اسلامیه، قوانین خودشو داره، تو خونه خودتون به خودتون ربط داره، اینجا به همه ربط داره.
اهمیتی نداد.
چند تا ردیف اونورتر ایستاد بالای سر قبر یک شهید.
یهو یکی از بچه ها اومد گفت: میای بریم چایی بگیریم؟
رفتیم، من دو تا برداشتم.
یکیشو بردم دادم به اون خانمه و گفتم: اینو برای شما گرفتم. لبخند رو لبم بود.
خجالت رو تو صورتش دیدم. تشکر کرد و گرفت. واقعا خوشحال شده بود. گفتم: من اون حرف رو فقط به خاطر خودتون گفتم
و اومدم.
جا داشت که بیشتر باهاش حرف بزنم. ولی خب اومدم.
رفیقم که دید گفت: این که اصلا روسری شو جلو نکشید.
راست میگفت، جلو نکشید.
ولی بنظر من مهم اینه که:
1. من وظیفه خودمو انجام دادم و خیالم راحته که تو گناهش سهیم نیستم.
2. دید بدی که نسبت به تذکر دهنده ها داره یه کم بهتر بشه.
3. احتمالا به فکر فرو بره.
پی نوشت:
به قول آقای پناهیان یکی از مشکلات اینه که جوونای ما الگو ندارن برای امر به معروف و نهی از منکر.
منم قبول دارم. ولی این باعث نمیشه که عقب بکشیم. اصلا چرا همیشه باید یکی دیگه الگو باشه؟ یه بارم ما بشیم الگو.
"جویا"
44شیوه ی پرکاربرد امربه معروف ونهی ازمنکر
مختصرو مفید
متن زیر دریافتی است
ترس نداره که!!!
بسم الله الرحمن الرحیم.
پرده اول: نزدیکای دانشگاه یه دختر خانم جوونی رو دیدم که موهاشو طوری ریخته بود بیرون که اصن انگار هیچی سرش نبود، همه دکمه های مانتو اش هم باز بود.
چند قدم رفتم جلو برای تذکر، برگشتم، رفتم، برگشتم ، رفتم، برگشتم
برگشتم
پرده دوم: کنار پارک بغل دانشگاه یه ایستگاه دوچرخه سواری هست که همیشه ازش صدای آهنگای بووووووووووق بلنده.
داشتم از کنارش رد می شدم. خواستم تذکر بدم، ولی رد شدم. باز پشیمون شدم.
رفتم گفتم آقا ببخشید!
صدا خیلی بلند بود، کمش کرد، گفت بفرمائید.
سعی کردم حالت چهره ام عادی باشه. نه عصبانی، نه ناراحت، نه همراه با اخم. سعی کردم با مهربانی بگم (با شوخی و خنده و عشوه و صدا نازک کنی اشتباه نشه هااا) گفتم: اینجا یه مکان عمومیه، صدای آهنگتون بلنده، شاید کسی این صدا رو دوس نداره. داشتم ادامه میدادم که گفت چشم چشم چشم و کمش کرد.
پرده سوم: داشتم تو خیابون میرفتم. یه خانم میانسال با آرایش و حجاب به شدت نامناسبی از روبرو میومد. ایندفعه کمتر شک کردم.
با مهربونی زیاد، یه طوری که کمی صدام کمی عوض شد گفتم: خانوم ببخشید، میشه موهاتون رو بذارید تو؟
با عصبانیت گفت : نه.
با همون لحن قبلی گفتم: چرا ؟
گفت به کسی چه مربوط ؟
گفتم: اینجا کشور اسلامی ه، قانون های خودشو داره.
گفت: من مکه رفتم، به این ها نیست که!!!!
و رفت.
پ ن: مهم نیست که چقدر حرفام اثر کرد، مهم اینه که یه چَشم گفتم به دستور خدا، مهم اینه که تو گناهشون سهیم نیستم دیگه، مهم اینه که حداقل فهمیدم یکی از اونایی که اونطوری میپوشه، چی فکر میکنه، بنظرم اینطوری بهتر میتونیم برنامه ریزی کنیم برای حرکات فرهنگی و دیگه به 4 تا پوستر و فروشگاه حجاب اکتفا نمی کنیم.
جویا
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در برابر دریای پهناور
مقام معظم رهبری:
بعضی ها خیال می کنند تا منکری دیده شد باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است، مشت کاری نمی کند ... حرف بزنید، بگویید، یک کلمه بیشتر هم نمی خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که می بینید خلافی را مرتکب می شود –دروغ، تهمت، کینه توزی نسبت به برادر مؤمن، بی اعتنائی به محرمات دین، بی اعتنایی به مقدسات، اهانت پذیرفته های ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت- یک کلمه ی آسان بیشتر نمی خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف است. لازم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
'گام اول
اگر مودبانه و از راه درستش و از طریق اهلش انجام نشه...
حتی اگر همه ی اینها باشه ولی با ظرافت خاص خودش انجام نشه،
درست برعکسش نتیجه میده و میشه نهی از معروف وامر به منکر:
به قول گیله مرد که میگفت: امر به معروف و نهی از منکر اینقدر مهم و ظریفه که گاهی دو امام دست در دست هم میدن تا وضوی پیرمردی رو اصلاح کنند
منبع: http://amr-nahi.blogfa.com
ابعاد اجتماعی امر به معروف ونهی از منکر
ب : وظیفه حکومت در اجرای امربه معروف و نهی از منکر
ج : امر به معروف رمز انسجام